دو سال بعد از آن تابستان
این دومین تابستانی است که از آخرین نوشته ام می گذرد. چله اش گذشته اما هنوز به نیمه نرسیده است. تابستان امسال را می گویم.
گفته بودم از زندگی تازه ام خواهم نوشت، گفته بودم از تحصیل و دانشگاه خواهم نوشت.
"تازه" جایش را با "دو ساله" عوض کرده و از دوران تحصیل و دانشگاه، تنها پایان نامه ی بی بخارش باقی مانده است.
اینکه چرا باید بعد از دو سال، آن هم با چشمهایی که خسته اند و تنها چهار یا پنج ساعت فرصت استراحت دارند، می خواهم بنویسم را نمی دانم اما باید بنویسم..
با این همه آماده نبودن برای نوشتن چه کار کنم؟
.
.
شاید همین قدر نوشتن و زنگار از "زنگار" تکاندن بس باشد.